نویسنده: afgmisadmin
هر آنچه که باید درباره موزه آذربایجان تبریز بدانید
موزه آذربایجان، یکی از معتبرترین و باستانی ترین موزه های این کشور و جاذبه های گردشگری آذربایجان شرقی است که در قلب شهر واقع شده و هر سال میزبان بیش از صد هزار گردشگر محلی و خارجی می باشد. تبریز را می توان به عنوان شهری از موزه ها نامید زیرا با دارا بودن آثار تاریخی، ساختمان های باستانی و موزه های پربار، بخشی از تاریخ ایران را به نمایش گذاشته اند.
ادامه مطلبنکات انتخاب تور مناسب برای سفر زمینی و هوایی
هنگام انتخاب تور، باید موارد زیادی را در نظر بگیرید. در اینجا چند نکته برای کمک به شما در انتخاب تور مناسب وجود دارد.
ادامه مطلبدوستی و شاید هم یک آشیانه
مروری بر سینمای کلی رایکارت به بهانۀ نمایش دادن
نوشتۀ وحید مرتضوی
راهها و چشماندازها
بهترین فیلمهای کلی رایکارت مسیری مشابه را طی میکنند: راه نفوذ به درون آدمهای او از فضاهای پیرامونشان است. این آدمها را از طریق پیرامونشان میفهمیم. و این پیرامون گاه چنان برجسته میشود که گویی کاراکتر اصلی است. پس این فضا باید خوب ساخته شود وگرنه فیلم رایکارت خوب کار نمیکند یا از رمق میافتد. حداقل این چیزی است که فیلمهای تا به امروزش به ما گفتهاند. بسیاری از ما او را با وندی و لوسی (۲۰۰۸) شناختیم. هرچند به عقب برگشتیم و فهمیدیم دو فیلم دیگر هم پیش از آن ساخته بود. رودخانۀ علف (۱۹۹۴) و خوشی قدیمی (۲۰۰۶)، اولی در مدل عشاق فراریِ متأثر از بدلندز (۱۹۷۳) و حتی گونهای بازخوانی آن و دیگری نسخۀ جمعوجوری در مدل «رفاقتهای مردانه». هر دو از فیلمساز باطراوتی میگفتند در حال آزمون و خطا برای یافتن مسیر و زبان خود. وندی و لوسی را با کمینهگرایی و ایجازش در مواجهه با بحران اقتصادیِ آن زمان آمریکا ستایش کردیم و کم نبودند دوستداران دیگری که آن را نسخۀ آمریکایی داردنها و مشخصاً رُزتا (۱۹۹۹) خواندند؛ هم..
ادامه مطلبفراخوان جدید تشکیل پرونده هنرمندان متقاضی مسکن منتشر شد
مدیرعامل صندوق اعتباری هنر از انتشار فراخوان تشکیل پرونده گروه دوم هنرمندان متقاضی مسکن شهر پرند طی روزهای اخیر خبر داد.
ادامه مطلبوقت بازنشستگی نیست
دربارۀ به سوی فردایی روشن ساختۀ نانی مورتی
نوشتۀ مجید فخریان
گوشش بدهکار نیست؛ کارگردان ایتالیایی دارد اطرافیانش را می آزارَد که بگوید این جهان مثل قدیم نیست و اُفتاده به هذیانگویی، درحالیکه این اطرافیان، نظرشان کاملاً عکس باور اوست، و کارگردان را آن کسی میدانند که دارد یک ریز حرف میزند و هذیان میگوید؛ حق با کدامشان است؟ مورتی یا جهان؟ بالاخره یکی این وسط تغییر کرده. مؤلف/اومانیست ایتالیایی بعدِ مدتها برگشته به همان شخصیت فیلمسازش؛ به همان شخصیت قدیمی؛ سینمادوستِ رُکگویِ شوخطبعِ پرسهزنی که با سرمایهگذار فرانسویاش سوار سِگوی دنبال پیدا کردن یک لوکیشن در ماتزینی است چون همیشه باید صحنهای از فیلمهای خود را آنجا ضبط کند. این کار او احتمالاً نشان از سماجت و اصرار مؤلف دارد، رجعت مداوم به آن خاطرات عزیز که باید حفظشان کند. و این حفظ اصول خوب است، اما همین حفظ اصول سبب میشود یکی مثل او – آنطور که خودش یکی دوبار در طول فیلم میگوید – فقط بتواند پنجسال یک بار فیلم بسازد. اصول خوب است اما نمیشود منکر زمان شد. نمیشود انتظار داشت زمان بایستد. از خاطرات عزیز تا به سوی فردایی ر..
ادامه مطلببرای رفتگان و ماندگان
مرا در سنت لوئیس ملاقات کن و مسئلۀ چشمانداز
نوشتۀ وحید مرتضوی
ماجرای شکلگیری فیلم متفاوت نبود از آنچه برای بسیاری دیگر از فیلمهای بزرگ به جا مانده از عصر طلایی هالیوود رخ داد. مرا در سنت لوئیس ملاقات کن پروژۀ محبوب آرتور فریدِ تهیهکننده بود. «واحد آرتور فرید» [Freed Unit] در امجیام، که در عمل با جادوگر شهر اُز (۱۹۳۹) متولد شد، در دو دهۀ بعدش بخش مهمی از بزرگترین موزیکالهای تاریخ هالیوود را تولید کرد. ابتدا قرار بود جورج کیوکر کارگردان فیلم باشد، اما داوطلب اعزام به جنگ شد و قرعه به نام وینست مینهلیِ جوان افتاد که پیشتر فقط دو فیلم را کارگردانی کرده بود که اولی، کلبهای در آسمان (۱۹۴۳)، موزیکال موفقی از آب در آمده بود. فرید خودش مینهلی جوان را به «واحد آرتور فرید»، و در واقع به هالیوود، آورده بود، و با سپردن کارگردانیِ پروژهای که همچون بچهاش میمانست اعتمادش به او را نشان داد. چندین و چند آدم متفاوت فیلمنامه را چون لحافی چندتکه سامان دادند، هر کدام بخشی یا تکه گفتگویی را، تا سرانجام اروینگ برچر و فِرد فنکِلهوف متنی را نهایی کردند که از مجموعه داستانهای کوتاه سلی بنسون اق..
ادامه مطلباسید سالیسیلیک به جای وازلین
یک گفتگوی خیالی میان سیسی اسپیسکِ بازیگر و ترنس مالیکِ کارگردان در مورد بدلندز
پیتر بیسکایند و مایکل سیلورمن / ویلیج وویس / ژوئیۀ ۱۹۷۴
ترجمۀ اردوان شکوهی
به ترنس مالیک گفتم فیلمنامهاش شبیه مطالب مجلۀ ترو کانفِشِنز[۱] شده و حاصل کار فاجعه است. ترنس اما گفت قرار بر همین بوده. گفت هالی (شخصیت اسپیسک در بدلندز)، راویِ محدودی است که صرفاً اتفاقات فیلم را پیوسته روی تصویر توضیح میدهد و معنای حرفهایی را که میزند نمیداند، اما تماشاگر متوجه خواهد شد. ترنس گفت اسم این کار آیرونی (کنایه) است و او که به دانشگاه هاروارد رفته، میداند دارد چه کار میکند. ترنس حتی یکی از پروفسورهای کارکشتهاش را هم وارد فیلم کرده بود تا ثابت کند هیچکس جز دوستان او چیزی نمیداند. به علاوه گفت هالی که کودن به نظر میرسد، در عین حال میتواند شاعرانه باشد، چون به عقیدۀ ترنس چیزی وجود دارد که اسمش «شکوهِ مرموز در زبان معمولِ غربِ میانه[۲]» است و مطمئناً منتقدان شناساییاش خواهند کرد. گفت روی این شکوهِ خاموش حساب زیادی باز کرده. گفت هالی و کیت (شخصیت مارتین شین در بدلندز) میتوانند هر دو وجه را داشته باشند؛ می..
ادامه مطلبخیره به جوانی سپریشده
دربارۀ جوانی ساختۀ وانگ بینگ
به همراه گفتگوی پدرو کوستا و وانگ بینگ
نوشتۀ علیسینا آزری
در ظاهر هیچچیز غیرمنتظرهای در کار نیست. مخالفان همچنان زمان طولانی را بهانهای برای پسزدن یا ندیدن مستندهای وانگ بینگِ چینی میکنند، و مستندساز نیز بیتوجه به انتقادات، ثابتقدم در همان مسیر همیشگی پیش میرود: یعنی پرداختن به وضعیت کارگران، حاشیهنشینان یا طردشدگان جامعه. سینماگری که اولین مستندش غرب مسیرها (۲۰۰۲) تجربۀ بصری نُهساعتهای بود از ویرانههای صنعتی یعنی از زیستگاه کارگران شهر شیآن؛ بهانۀ ساخت مستند ۱۴ساعتهاش نفت خام (۲۰۰۸)، زندگی طاقتفرسای کارگرانِ یک میدان نفتی در صحرای گبی بود؛ و مرکزیت پول زغال (۲۰۰۹) نیز روزمرگی رانندگان کامیونهای معادن زغالسنگِ شانژی. از این نظر مستند تازهاش جوانی (۲۰۲۳) نیز غافلگیرمان نمیکند. اینجا هم قرار است به تماشای روزمرگیِ گروهی از جوانان چینی بنشینیم که در کارگاههای خیاطی شهر ژیلی در ۱۵۰ کیلومتری شانگهای مشغول به کارند؛ تجربهای که در کارنامۀ وانگ همزادی کنار خود میبیند: پول کثیف (۲۰۱۶)؛ مستندی ۱۶۵دقیقهای که با وجود شباهتهایش با جوانی، هم..
ادامه مطلبزنان در آستانۀ فروپاشی عصبی
دربارۀ آناتومی یک سقوط ساختۀ ژوستین تریه
نوشتۀ آزاده جعفری
زنانی شاغل، پرهیاهو و تنها، مادرانی دلواپس اما خودخواه، حواسپرت حتی بیمسئولیت، زنانی پسزننده و چالشبرانگیز. قهرمانانِ پریشاناحوالِ سه فیلم اول ژوستین تریه چنین صفاتی دارند، و با هیجانزدگی و کنشهای بیفکرانه و گاه خودخواهانهشان عنوان فیلمی از پدرو آلمودوار را به یاد میآورند، زنان در آستانۀ فروپاشی عصبی، یا شاید بهتر باشد آنها را به رسم جان کاساوتیس زنانی تحتتأثیر خطاب کنیم. این زنان با دو دختر خردسالشان (کودکان یکسانی در هر سه فیلم بازی کردهاند) در آپارتمانهایی کوچک زندگی میکنند، به قدری شلخته که به جای خانه به خرتوپرت فروشیها میمانند، اسباببازیها، ظروف و لوازم کودکان، کتابها و لباسها روی زمین پخشوپلا شدهاند؛ و کودکانِ نادیده گرفتهشده، اغلب نیمهبرهنه، میان آنها پرسه میزنند.
یکی از مهمترین خصوصیات ژوستین تریه، شیوۀ تعریف و بازنمایی زنان است که تأکید دارد آنها را heroin بنامد. بیجهت نیست که نسبت به دختر گمشدۀ (۲۰۱۳) دیوید فینچر حسی دوگانه دارد و مدتها با جاذبه و دافعۀ ایمی (رُزاموند پایک) دستوپنج..
ادامه مطلب